از شلغم به کلمههای سرگردان| یادگیری بهتر ناشناختهها
گاهی مواجهه به ناشناختهها، در ظاهر همهچیز را تلخ و زشت مینمایاند. یک طعم ناخوشایند یا یک کتاب جدید میتواند همهچیز را زیرورو بکند، اما
گاهی مواجهه به ناشناختهها، در ظاهر همهچیز را تلخ و زشت مینمایاند. یک طعم ناخوشایند یا یک کتاب جدید میتواند همهچیز را زیرورو بکند، اما
زکام شدم. واقعیتش این است که اول گلویم سر ناسازگاری گذاشت و بعد گوشهایم. خیال کردم بهخاطر هدفون است که روی گوشهایم جاخوش کرده. تا
خانه از پایبست ویران است. امروز صبح فهمیدم. بستهای یادگیریام بیشتر شبیه پلههای جهنم است تا پلههای رشدوترقی. برمیگردم به پایگاه اصلی که این مسیر
به گذشته برمیگردم و سعی میکنم با کنکاش در خاطرات یادم بیاید اولین روز اردیبهشت سال هشتاد و چهار چه کاری انجام میدادم. خاطراتی که
یادگیری امروز شامل واکاویِ متمرکز بر شواهد است. مثلن. ساعت چهار عصر تا هفت و پنجاه و دو دقیقه: گوگل درایو کار نمیکند.
درونم قیامتی برپا شده. همه دهانهای خاموش فریاد میزنند. اما میتوانم آنها را مدیریت کنم. زیاد برایم عجیب نیست. به هرحال تمرینهای طولانی مدت و