بی‌نقص‌بودن | کلیدی برای درهای بسته

چه‌زمانی این ویروس به جانم افتاد؟ تاریخ زندگی‌ام را برگ‌به‌برگ ورق می‌زنم، اما حوصله ندارم بیش‌تر از این به ورق‌زدن ادامه بدهم، چه فرقی دارد که چه زمانی یا چرا ویروس «بی‌نقص‌بودن» به جانم افتاده؟

دنبال چه بگردیم؟

فکرکن مریض بدحالی را برده‌ای بیمارستان و پزشک معالج بی‌آن‌که کاری برای تثبیت وضعیت بیمار انجام بدهد، مشغول گپ‌وگفت با همراهان بیمار شود. چیزی که مهم است ناخوش‌احوالی ایده‌ها، اهداف و رویاهایی‌ست که از سالیان دور بی‌آن‌که جامه‌ی عمل بپوشند، از شدت انجماد خلاقیت آرام‌آرام در‌حال سنگ‌واره‌شدن هستند. خب پس تنها چیزی که الان برای ما ضرورتی ندارد، پیدا‌کردن نهاد یا کسی‌ست که خلاقیت ما را کشته. شاید تا چند وقت دیگر هم مهم نباشد. اول باید کلید در اتاقی که خلاقیت را در آن زندانی‌کرده‌ایم بیابیم. خب خب سروکله‌ی سوال دوم هم پیدا می‌شود؛ کلید کو؟ کجا دنبال کلید بگردیم؟ گشتیم نبود نگرد نیست.

کلید نیست

در پاسخ به این سوال باید گفت، نیست که نیست قحطی کلید که نیامده. اصلا چه بهتر که نیست. کلیدی که بخواهی آن را دست فرد دیگری پیدا بکنی، کلید نیست که، قفل مضاعف است. فکر کن فردا یک‌هو به کله‌اش بزند تو را با همان کلیدی که آزاد کرده به بند بکشد. همان بهتر که اول کار کمی به سلول‌های عصبی مغزت فشار بیاوری و کلیدی بسازی که لنگه‌اش در هیچ‌گوشه‌ای از جهان یافت نشود. باید کلیدی بسازی با زبانه‌هایی متغیر که قادر به بازکردن هر قفلی باشد؛ خواه آنی که در گذشته بوده یا خواه قفلی که قرار است در آینده بر روی درهای بهروزی تو زده شود.

از ایده‌ها استفاده کن

اما آن کلید را چه‌گونه بسازیم؟ با کم‌کردن فاصله‌ی بین فکر و عمل‌کردن. با عملی‌کردن ایده‌هایی که مدام از سروکول دستگاه عصبی مرکزی‌ات بالا می‌روند و تو آن را پراکندگی فکری تعبیر می‌کنی و از سر نارضایتی تصمیم می‌گیری هر چه سریع‌تر به سازماندهی ایده‌های بازیگوش _به فکسنی‌ترین حالت ممکن_ بپردازی. ببین دیوید و تام کلی در کتاب «خودباوری در خلاقیت» چه گفته‌اند:

اگر می‌خواهید چیزی عالی بسازید، باید ساختن را شروع کنید. تلاش برای کمال‌گرایی می‌تواند در مرحله‌های ابتدایی فرایند خلاقانه ایجاد مانع کند. بنابراین در مرحله‌ی برنامه‌ریزی گیر نکنید. اجازه ندهید کمال‌گرایی درونی‌تان، سرعت شما را کند کند. همه‌ی بیش از حد برنامه‌ریزی کردن‌ها، همه‌ی امروزوفرداکردن‌ها و همه‌ی حرف‌زدن‌ها، نشانه‌‌ی این است که می‌ترسیم، که هنوز احساس آماده‌بودن نمی‌کنیم. می‌خواهید پیش از تعهد بیشتر یا به اشتراک‌گذاشتن چیزی با دیگران، همه‌چیز «بی‌نقص» باشد. این گرایش ما را به‌جای عمل‌کردن به سوی صبرکردن، و به‌جای اجرا‌کردن به‌سوی کمال‌گرایی هدایت می‌کند.

حرف آخر

حرف آخر این‌که بعد از آن‌که کلید همه‌کاره را ساختی، بهترین مدل آن را بعد از آزمایش‌های گوناگون انتخاب کردی و آن هم از مرحله‌ی صحت‌سنجی روسفید بیرون آمد می‌توانی بگردی و عاملان مرگ خلاقیت در کره‌ی زمین، قاره‌ی آسیا، کشور ایران و شهر تبریز را پیدا کنی. بعد به کمک همان کلید چندمنظوره، انسان‌های خلاقی را که پشت درهای قفل‌شده در حال امروزوفرداکردن هستند، نجات بدهی. بعد از مراحل نجات‌بخشی همشهریان، می‌توانی خلاق‌های زندانی‌شده در ایران، قاره‌ی آسیا و کره‌زمین را هم آزاد بکنی.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *