چرا همیشه نباید به ادراکات حسی و فکری خود اعتماد بکنیم؟ آیا تصاویری که از رفتار دوستان، اطرافیان یا عزیزانمان در ذهن ما بازنمایی میشود همیشه درست است؟ چرا شناخت بیشتر از ویژگیهای فردی دیگران ما را به واقعیت وجودی آنها نزدیک میکند؟
یک
مهماندار جوان عطسه میکند: «هَپچیــــــــــــــی». زنی که پشتِ سرش ایستادهام، فوری میگوید: «عافیت باشه دختر نازم». مهماندار که ترک است متوجه منظورش نمیشود. زن بیآنکه تغییر خاصی در لحن صدایش ایجاد کند دوباره میگوید: «عافیت باشه دختر نازم». مهماندار گیج و مردد نگاهش میکند و میپرسد: «?afiyet mi olsun»
زن روبرمیگرداند و به من میگوید: «این خنگهها. گیج میزنه. چرا هر چی میگم حالیش نمیشه؟» برای او توضیح میدهم که عبارت «عافیت باشه» در کشور ما و کشور آنها معنای متفاوتی دارد. این عبارت در فرهنگ آنها همان معنای نوش جانی را میدهد که ما بعد از غذاخوردن میگوییم. الان هم تعجب کرده چون در حال خوردن غذا نیست. یاد خودم میفتم که بعد از خوردن میانوعدهی پختهشده با آب شلغم، بنابه عادت همیشگی گفتم: «.bu cok tatli» منظور من از گفتن «tatli»، بیانکردن میزان خوشمزگی آن اسنک بود اما یادم رفته بود که کلمهی «تاتلی» در زبان ترکی استانبولی، شیرینی را در ذهن مخاطب تداعی میکند و هزاران فرسخ با کلمهی «دادلی» که در ذهن من، خوشمزگی را میرساند متفاوت است. و در آخر باید بگویم که هیچوقت قیافهی فردی را که اسنک به من تعارف کرده بود فراموش نمیکنم.
دو
یکی بود. یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. حتا پیرزن هم ننشسته بود. نه فیلی بود که آب بخورد نه موشی برای ماسورهکردن. درست همان زمان یک سیتایی بود که به ازدواج مردی درآمد ولی بعدها با دیدن مرد دیگری وسوسه شد. این دو مرد بیچاره هم از شدت غصه رفتند سراغ سرهای خود و آنها را از این گوش تا آن گوش بریدند. سیتا تازه متوجه میشودکه باید ناراحت شود و برای حل این مشکل میرود سراغ یکی از الههها و از او میخواهد که مردها را زنده کند. الهه هم با لبخند ملیح شاید هم غیرملیحی، اجازهی چسباندن سرهای بریده را به بدنشان صادر میکند. سیتا بهجای اینکه از خوشحالی زیاد سر از پا نشناسد، سر از سر نمیشناسد و آنها را اشتباهی به پیکر بیسرِ فرد دیگری پیوند میزند. یعنی مثلن سر مرد شمارهی یک را به بدن مرد شماره دو و سر مرد شمارهی دو را به بدن مرد شمارهی یک میچسباند. و خب نتیجهی کار این است که هیچ نتیجهای حاصل نمیشود و خسته نباشد. چون دیگر نمیداند که با کدام ازدواج کرده بود و مجذوب کدامیکی شده بود.
سه
من و دوستم تصمیم میگیریم که بعد از مدتها بیخبری برویم پیادهروی و حرف بزنیم. میان صحبتها یاد چیزی میفتم و برایش توضیح میدهم که فلانی خیلی سعی داشت بگوید رنگ موهای تو آبی لاجوردی است. و شاید از ناراحتی پنهان خودم موقع گفتن این جمله آگاه نباشم یا زمان مناسبی را برای گفتن این موضوع انتخاب نکردهام. اصلن شاید دوستم خسته بوده و میخواسته حرف دیگری بشنود ولی من متوجه این قضیه نبودم. همهی این احتمالها هم روی گمانهزنیها و دلخوریهای حلنشدهی سابق جمع میشود و حرف من را اینطوری میشنود: «من اصلن از رنگ لاجوردی خوشم نمیاد. درست مثل موهای تو که آبی لاجوردیه.»
اما آیا این گفته اثبات میکند که رنگ موهای دوستم لاجوردی است؟ البته که نیست.
گیرکردن شاخ دو گوزن
گیرکردن شاخِ دو گوزن را از نزدیک دیدهاید؟ من هم ندیدهام. عکس ماحصل درگیریشان در اینترنت فتوفراوان است و البته دلخراش. با کمی دقت بیشتر متوجه میشویم که جدالِ شاخبه شاخِ گوزنها بیشباهت به برداشت اشتباه ما از رفتارها، صحبتها و واکنشهای اطرافیانمان نیست. اگر بیتوجه به حاد بودن اوضاع، هر دو گوزن فشار بیشتری برای پیروزی یا حتا تقلای زیادی برای رهاشدنِ سریع داشته باشند این رفتار نتیجهای جز مرگ سریع درپی نخواهد داشت. شاید بهترین کار برای خلاصشدن از شر گرداب این باشد که دنبال نتیجهگیری سریع نباشیم، چون اکثر اوقات نتیجهگیریهای عجولانه بهضرر ما تمام میشود. اما باید چهکار کرد؟
دلیل انجام گودبرداری
تصور کنید که پروژهی جدید شما ساخت یک مجتمع بسیار بزرگ است. برای ساخت پارکینگ چندطبقهی آن مجتمع نیاز به گودبرداری دارید و برای جلوگیری از فروریختن دیوارههای گود باید از سازهنگهبان استفاده کنید. ساخت اصولی این سازه خیال شما را از بابت امنیت ساختوساز در آن منطقه راحت میکند. اما آیا مهندس، پیمانکار یا کارگران یک پروژهی ساختمانی میتوانند بدون درنظرگرفتن این اصول یا مترهوبرآورد دقیق اقدام به ساختوساز بکنند؟ قطعن نه. یا در مثالی دیگر آیا کسی میتواند بدون تحلیل و اندازهگیری مقاومت یک خاک شروع به ساختوساز کند؟ اگر مهندسی متوجه شد که خاک یک محل برای شروع ساختوساز مناسب نیست آیا میتواند بدون بهسازیِ آن، کار را شروع بکند؟ البته که نه. چون او براساس آموختهها و تجربههایش میداند که استواری یک بنا به میزان مقاومت خاک وابسته است.
درزهای امروز، شکافهای فردا
برگردیم به بحث اصلی خودمان. باید چه کرد؟ باید جوانب کار را خوب بررسی کرد و درزهای کوچکوبزرگی را که در ارتباطهایمان چشمک میزنند، شناسایی کرد.باید رد پای خطاهای شناختی و باورهای نادرست را در این درزها جست، بعد آنها را خوب شناخت و در این زمینه به استادی رسید. چرا رسیدن به استادی در شناختن درزهای امروز و شکافهای آینده این همه مهم است؟ چون آدم عاقل جایی نمیخوابد که زیرش آب برود. چون آدمهایی که با آنها ارتباط داریم برایمان مهم هستند. چون احساسات ما مهم هستند. چون بخش اعظم شادکامی و احساس خوشبختی ما در زندگی به روابط ما برمیگردد. پس کار عاقلانه چیست؟ این است که هرچه سریعتر عواملی را که باعث ایجاد درز و شکاف میشود بشناسیم و از آنها برای ساختن فرصتهای جدید بهرهمند شویم.
14 پاسخ
خیلی عالی و قشنگ با مثال دربارهی این موضوع نوشتی. صبا جونم نسبت به پارسال، خیلی نوشتههات پیشرفت کرده و بهت تبریک میگم که هر روز در حال رشد و بهتر شدنی.
یولداش جون مرسی که از پارسال تا امسال یولداش من موندی و میخونی نوشتههامو. منم به خودم تبریک میگم دوست کسی هستم که نوشتههاش عین فرنی خوشمزهس❤🤗
منم عاشق تشبیههای خوشمزهات هستم که از غذاها و طعمها استفاده میکنی که کاملن قابل درکه و دهن آدمو آب میندازه 🙂 مثل فرنی و کرانچی و چیزهای دیگه از این دست.
ماچ به کلهت😘❤
این سری مطلب رو بیشتر درک کردم چون صبح یه مکالمه داشتم با یه نفر که در مورد یه نفری که هر دو میشناختیم قضاوت بد داشت و برای اینکه بیاد درزها رو بگیره هی فاصلهها رو بیشتر میکرد و بعد مینالید که هیچ کسی نیست درکش کنه و اگه یه خواهر داشت اینقده تنها نبود. دیدم من خواهر دارم ولی بین من و خواهرم هم فاصله هیت و اگه نخوام درزها رو بگیرم منم همینطوری میشم. چون رابطهها باعث شادیمون میشن باید تا میتونیم رابطهها رو اصلاح کنیم و درزا رو بگیریم مخصوصن با افرادی که برامون عزیزن
لیلا خیلی خوبه هر جایی که به مشکل برمیخوریم بیاییم و خودمونو بذاریم زیر ذرهبین. شاید فرسنگها از اون آدمی که قبلا میشناختیم دور شدیم و خیال میکنیم که کارا و اعمالمون درسته. من به یه نتیجهی جدیدتر رسیدم؛ جای اینکه نگران درز و شکاف باشم کل تمرکز رو روی خودم بذارم و ببینم چه چیزی درونم هست که باعث شده این وضعیت، درز یا شکاف بهوجود بیاد؟ فکر کنم بعدش دیگه بدون هیچ زور، تمارض یا وابستگی به یه عامل بیرونی (و البته به راحتی) یا اون فاصلهها برداشته میشه یا اگه قرار نیست که با فردی در ارتباط باشیم بدون دلخوری و اذیت مسیرمون ازهم جدا میشه. در کل حس میکنم بیشتر دشواریها برمیگرده به خودمون.
پ.ن: دقت کردی تو کامنت میذاری راجعبه یه چیزی میگی من میام در ادامهی اون یه چیز دیگه میگم و همین شکلی کامنتهای ما عین آدامس کش میاد.😂😘
پ.ن دوم: باهات موافقم، اما بدون شناخت درست از خودمون، نقطهضعفامون، میزان عزت نفسمون نمیشه همهی انرژیمونو بذاریم روی اصلاح روابط. این جوری فقط دور خودمون میچرخیم و زمان و انرژی درونی خودمون تلف میکنیم.
صبا جانم مطلبت عالی بود. چقدر خوب و روان مینویسی صبالی❤️❤️❤️
ای جانم صبالی😂😘 ورود شما رو به باشگاه صبالیگویان تبریک میگم. مرسی حس قشنگی که دارید رو با من به اشتراک میذارین.
چقدر روون نوشته بودیااا. من کیف کردم ❤️
سارااااااا عزیزم. حالا که اومدی باید برات بخونم: «دستهگل محمدی به سایت من خوش اومدی❤»
میسی میسی عزیز دلم. ممنون که کیف کردی.