بنویس | بهترین ابزار برای رفع انسداد خلاقیت

جریان موذی افکار، اتفاقات گذشته و خاطره‌های ناخوشایند چنان امید و انگیزه‌ی پیش‌رفتن را از آدم می‌دزدد که انگار کسی آمده و دست‌وپایت را گره زده و بعد تو را تک‌وتنها در سیاهی زندان رها کرده. معمولا ما در چنین شرایطی دم دستی‌ترین روش یعنی ناامیدی و نگرانی را برمی‌گزینیم و در ادامه زمین‌گیری و توقف فعالیت را پیش می‌گیریم یا بدتر، زمین و زمان را فحش‌باران کرده و طلب نداشته‌ی خود را از این و آن درخواست می‌کنیم. این چرخه‌ی معیوب ممکن است مثل یک مهمان ناخوانده دزدکی وارد جریان طبیعی زندگی ما شود، کنگر بخورد و با خیال راحت لنگر بیندازد. و به ریش داشته یا نداشته‌ی ما بخندد. اکثر اوقات عدم شناخت درست از وضعیتی که داریم می‌تواند شرایط را برای ما سخت‌تر بکند.

در جست‌وجوی خلاقیتی که دود شد

برای توصیف دقیق‌تر بهتر است از ویروس تبخال بگویم. هم‌زمان با مراجعه به بخش آپدیت‌نشده و پرگردوغبار مغزی‌ام، یادم می‌آید که این ویروس در سنین کودکی _حول‌وحوش پنج‌سالگی_ وارد بدن آدم‌ها می‌شود و بی‌سروصدا داخل حجره‌های سلولی میزبان پنهان می‌شود. بعد از آن منتظر رخ‌دادن شرایط تنش‌زاست که از پس پرده بیرون بجهد و آثار دلبری‌های خودش را در نواحی لب و بینی میزبان به‌یادگار بگذارد. مثالی بهتر از این نمی‌توانم برای شرح دقیق فرایند حمله‌ی افکار فلج‌کننده در شرایط تنش‌زا بیان کنم. اما خب تا کی باید از خباثت افکار یاد شده و نقشه‌های نخ‌نما و تثبیت‌شده‌اش حرف زد؟ آیا حواس‌مان به انرژی و خلاقیتی که بی‌خودوبی‌جهت دود می‌کنیم، هست؟

چه کاری مهم‌تر از خلاقیت مسدودشده‌ام؟

امروز بعد از کلی کلنجار رفتن برای هماهنگ‌کردن شرایط بیرون و درونی، ناکام نشستم پای بساط پرسش‌گری‌ام. خودم را مدام سوال‌پیچ کردم و ایده‌ها، یادآورها، طرح‌ها، برنامه‌ها و اهداف‌ حک‌شده و نشده در مغزم مثل امواج دریا بالاپایین می‌رفتند و من هم کلافه و درمانده از به‌تورانداختن‌شان، از روی اضطراب و بی‌قراری اتلاف وقت را از سر گرفته بودم. با دل‌سردی سایت‌های جورواجور را بالاوپایین می‌کردم و برای انرژی و زمان نفله‌شده‌ام سوگواری می‌کردم که یک لحظه به سرم زد برخلاف رویکردی که تنظیمات کارخانه‌ام در اولین فرصت به من پیشنهاد می‌دهد و مرا ناامید می‌سازد، وضعیت ناخوشایند خود را به‌عنوان یکی از چالش‌های کاری در نظر بگیرم. چه کاری مهم‌تر از خلاقیت مسدود‌شده‌ام بود؟

خلاقیت را آزادنویسی آزاد کرد

قبل‌تر ها تصور می‌کردم که زنی یا مردی با مشکلی مشابه، سراغ من آمده تا او را برای رهایی از آن وضعیت ناخواسته یاری کنم. اما متاسفانه به‌دلیل سرکوب طولانی‌مدت تخیل و تجسم خلاق ذاتی‌ام، این گزینه بی‌معنی به‌نظر می‌رسید و ترجیح می‌دادم که این بچه‌بازی‌ها را بگذارم برای وقت دیگر و مثل آدم‌بزرگ‌ها فکر کنم. اما امروز از آدم‌بزرگ‌بودن خسته شدم و تصمیم گرفتم مسئله را رها کنم و بروم سراغ نوشتن. آزادانه‌نوشتن توانست تا حد زیادی بار سنگینی را که کارهای به‌انجام نرسیده روی دوش نورون‌های قشر پیشانی‌ام گذاشته بود، سبک کند و مرا از اضطراب غرق‌شدن در وسط دریای گره‌های فکری نجات داد. بعد که توانستم حجم زیادی از حافظه‌ی داخلی ذهنی‌ام را آزاد کنم به این فکر افتادم که شاید بد نباشد سامان‌دادن افکار آشفته‌ای را که مانع تصمیم‌گیری و اقدام درست من در جنبه‌های مختلف زندگی‌ام می‌شود یک کار تمام‌وقت درنظر بگیرم.

بنویس تا مسیر خلاقیت پیش پایت گشوده شود

موقع نوشتن متوجه شدم آزاردهنده‌ترین عنصری که خیلی سریع می‌تواند خلاقیت مرا بدزدد، عدم قطعیتی‌ست که سامان‌دهی نامناسب ایده‌ها به من هدیه کرده. پس قدم اول سامان‌دهی مناسب ایده‌ها بود. نوشتن نقش چرخ‌های کمکی دوچرخه‌ای کودکی‌ام را برای من داشت. به کمک آن توانستم تصویر حقیقی‌تری از شرایطی که در آن دست‌وپا می‌زدم به دست بیاورم. این تصویر باعث شد تا افکارها و نجواهای ذهنی‌ام را صحت‌سنجی کنم و میزان واقعی‌بودن آن صداهای دلهره‌آور را خوب بسنجم. همین مسئله‌ی به ظاهر ساده توانست خودباوری تبخیرشده‌ام را به من بازگرداند. همین قدم به‌ظاهر کوچک باعث شد، خلاقیت مسدودشده‌ام بعد از خواب زمستانی کوتاهی که تجربه کرده بود، کش و قوسی به خودش بدهد و اعلام حضور کند.

2 پاسخ

  1. میدونی صبا من دیروز به این فکر میکردم که شاید نوشتن هم برای من یه سرگرمی حواس‌پرت کن شده که از بی تحرکیم گله نکنم.
    من دیروز خیلی با خودم فکر کردم و احساس کردم توی یه حلقه افتادم که هیچ کار مفیدی نمیکنم. انگار مغزم معیوب شده باشه. درک خیلی چیزها برام سخت شده. هرجا که میخوام فکر کنم و این فکر یکم دردناکه سریع کانال رو عوض میکنم.

    1. لیلا همین خودش یه موضوع جذابه واسه نوشتن دیگه. همین رو بنویس و با خودت به شیوه‌ی مکتوب صحبت کن، مطمئن باش به جوابایی می‌رسی که حیرت می‌کنی. بارهای منفی افکارت رو بذار رو دوش انگشتات که در حال تایپن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *